ترجمهی نقشنمای کلامی oh از انگلیسی به فارسی بحثی در سخنکاوی
پروانه فخامزاده
مرکز نشر دانشگاهی
1377
موضوع مورد بحث در این مقاله، تحلیلی مقایسهای بر روی نقشنمای کلامی oh (discourse marker) در انگلیسی، و (اُه، اوه) در فارسی است. برای آغاز چنین تحلیلی ابتدا باید جایگاه و محدودهی نقشنماها را شناخت و تعیین کرد.
نقشنمای کلامی بخشی از عوامل ربطی (conjunction) است که در مبحث انسجام (cohesion)، که خود گوشهای از مطالعات گستردهی سخنکاوی (discourse analysis) را تشکیل میدهد، مطرح میشود. پس برای دستیابی به جایگاه نقشنماها، ابتدا سخنکاوی، سپس انسجام و بهدنبال آن عوامل ربطی معرفی میشوند و در انتها، با تکیه بر این جایگاه، به مقایسهی نقشنمای oh میپردازیم.
زبانشناسان سنتی و تمام نظریههای صورتگرا، همچون نظریهی حاکمیت و وابستگی (Government and binding)، جمله را بهعنوان بزرگترین واحد مطالعهی زبان در مطالعات زبانشناختیِ خود مبنا قرار میدادند. اصطلاح ((discourse اولین بار در مقالهی (1952) discourse analysis نوشتة زلیگ هریس (Zellig Harris) بهکار رفت. هریس در این مقاله دیدی صورتگرایانه به سازههای بزرگتر از جمله دارد. این اولین و آخرین باری است که این اصطلاح به این صورت مطرح شده است. زبانشناسان دیگر آن را در معناهای متفاوتی بهکار بردهاند، بعضی برای زبان نوشتار و گروهی برای زبان گفتار، افرادی نیز مانند ویدوسن (Widdowson) و هویه (Hoey) از آن، هم برای زبان نوشتار و هم زبان گفتار استفاده میکنند.
در اینجا سخن کاوی را در معنای گستردهتری بهکار میبریم تا همهی واحدهای زبانی را، که نقش روشنِ ارتباطی دارند، چه نوشتاری و چه گفتاری، در برگیرد تا بتوانیم زبان را بهعنوان یک پدیدهی پویای اجتماعی_ارتباطی مورد بررسی قرار دهیم، چه گوینده_شنونده مطرح باشد و چه نویسنده_خواننده.
نظریهی کنشگفتاری (Speech act theory)
آوستین (Austin) فیلسوف انگلیسی، اولین کسی بود که به نقشهای فعل، و به تبع آن جملات، درجریان گفتار اشاره کرد. به گفتهی او فعل در بسیاری موارد فقط مبادلهی اطلاعات نمیکند بلکه معادل است با خود عمل. برای نمونه وقتی که شخص میگوید: «معذرت میخواهم»، «قول میدهم»، «من این کشتی را... مینامم»، فعل بلافاصله یک واقعیت روانی یا اجتماعی را میرساند. عمل عذرخواهی درست موقعی به وقوع میپیوندد که شخص «معذرت میخواهم» را به زبان میآورد، و نه قبل از آن. کشتی درست در لحظهای دارای نام میشود که گفتهی «من این کشتی را... مینامم» کامل میشود. در چنین مواردی، گفتن برابر با کنش است و گوینده با برزبانآوردنِ جمله، کاری را انجام میدهد. آوستین این فعلها را کنشی (performative) مینامد.
اهمیت ویژهی نظریهی کنشی زبان، افزودن بعد جدید شرایط اجتماعی و محیطی به مطالعات زبانی است و این بعد، عمدهترین رهآورد نظریهی کنشی زبان به سخنکاوی محسوب میشود.
فرضیهی استنباطی (implicature hypothesis) گرایس (Grice)
این فرضیه نقش ارتباطی جملهها را بررسی میکند و از این نظر در پیدایش سخنکاوی جایگاه ویژهای دارد. بر اساس فرضیهی گرایس، دلیل پیشرفت جریان مکالمه، تبعیت انسانها از قراردادهایی است که به قصد همکاریِ هرچهبیشتر صورت میگیرد. گرایس این قراردادها را آیین همکاری (co-operative principle) مینامد که متکی بر چهار اصل است. به اعتقاد وی با اطمینانِ هر دو طرف به رعایت آیین همکاری، هرگونه تخلف ظاهری از هریک از اصول، نشانهی هدفداری تلقی میشود که مخاطب را به دنبال استنباط پیام و معنایی بهجز آنچه که در صورتِ جمله ادا شده هدایت میکند.
انسجام
در مطالعات سخنکاوی به دو عامل کلی در کاربرد زبان اشاره میشود:
1. بافت غیر زبانی (context)
2. بافت متنی (co-text)
منظور از بافت متنی این است که یک عنصر زبانی در چهارچوب چه متنی قرار گرفته و جملات ماقبل و مابعد آن عنصر در داخل متن چه تأثیری در تبلور صوری، نقشی و معنایی آن دارد. در این مطالعات، روابط بین جملهای متن را انسجام متنی (textual cohesion) مینامند. آغاز حرکت در این خط در آثار زبانشناسان مکتب پراگ و مالینوسکی (Malinowski) (1923)، ماتسیوس (Mathesius) (1928)، بارتلت (Bartlet) (1932) و فرث (Firth)، بنیانگذار مکتب لندن، مشاهده میشود. (لطفیپور ساعدی، مجلهی زبانشناسی، 1371، ص30).
هلیدی (Halliday) و حسن (Hasan) نیز در ساختمان متن و روابط بینجملهای زبان انگلیسی مطالعه کردهاند. هلیدی و حسن (1976،ص1) میگویند: «اگر یک انگلیسیزبان، مطلبی متشکل از بیش از یک جمله را بخواند یا بشنود، بهراحتی میتواند بگوید که آیا این مطلب متن است یا فقط مجموعهای از جملههای نامربوط.» آنها در مبحث انسجام به این نکته میپردازند که چه چیزی میتواند تفاوت بین این دو نوع از متن را نشان دهد. از نظر هلیدی و حسن کلمهی متن در زبانشناسی، ترکیبی از جملهها و واحدهای بزرگتر از جمله است که به شکل نوشتاری یا گفتاری، مجموعهی کاملی را ایجاد میکند. متن نوعی فراجمله (over sentence) است که در نوع، متفاوت با جمله و در اندازه، میتواند بزرگتر یا کوچکتر از جمله باشد. متن، واحدی معنایی است و انسجام، یکی از شرایط متنسازی. انسجام مجموعهای از روابط معناییِ درونمتنی است که به فهم متن کمک میکند، انسجام تداوم معنا را در بین قسمتهای یک متن برقرار میکند.
هلیدی و حسن ابزارهای آفرینندهی انسجام متن را در زبان انگلیسی به دو بخش تقسیم کردهاند:
1. انسجام دستوری (grammatical cohesion)
2. انسجام واژگانی (lexical cohesion)
منظور از انسجام دستوری این است که ساخت جملات و دستورِ یک زبان باعث انسجام متن در آن زبان گردد، مانند جایگزینکردنِ یک ضمیر بهجای اسم. یعنی از طریق دستور، ضمیر به مرجع خود ارجاع داده میشود و باعث انسجام در میان جملههای یک متن میگردد.
«ابوالقاسم خان جواب نداد. از جیبش یک کتاب کوچک درآورد وگذاشت روی میز. چشمهایش را بههم زد و گفت» (دانشور، 1356، ص25)
در اینجا ضمیرهای (ش) و (یش) به مرجع خود ابوالقاسم خان در جملی قبلی ارجاع داده میشود و از این طریق، که دستوری است، به جملهی قبلی پیوند میخورد و منسجم میگردد.
منظور از انسجام واژگانی این است که واژگان یک زبان باعث انسجام متون شفاهی یا کتبیِ آن زبان شود. برای نمونه تکرار واژهی مهرانگیز در متن زیر باعث انسجام و یکپارچگیِ آن شده است.
«بعد علی رفت توی آشپزخانه پیش مهرانگیز. مهرانگیز داشت هیزم زیر اجاق میگذاشت. علی نشست پهلویش. اشک از چشم مهرانگیز میریخت پایین،...» (دانشور، 1365، ص14).
عوامل ربطی
عوامل ربطی گروه دیگری از ابزارِ بهوجودآورندهی انسجام در متناند که با گروههای پیشین متفاوتاند (هم ویژگی دستوری و هم ویژگی واژگانی دارند). عوامل ربطی بهواسطهی معنای ویژهشان بهطور غیرمستقیم ایجاد انسجام میکنند. آنها ابزار سادهای برای ادامهی متن نیستند بلکه معنای مشخصی را توضیح میدهند و این معنای مشخص، پیش فرضی است که حضور مؤلفههای دیگر را در گفتمان([1]) نشان میدهد. عوامل ربطی، از دیدگاه هلیدی و حسن، یک رابطهی معنایی بین دو قسمت از متن یا گفتمان برقرار میکنند، رابطهای که ساختاری و دستوری نیست (هلیدی و حسن، 1976، ص226). بنابراین عوامل ربطیِ مورد نظر هلیدی و حسن از همتاهای ساختاری خود در دستور متمایزند. عوامل ربطی، جملههای مستقل یک متن را بههم مربوط میسازند، یعنی جملههایی که بهلحاظ ساخت و دستور مستقلاند. با حذف عامل ربطی میتوان دو جملهی مستقل را در متن یافت که میتوانند به توالی قرار نگرفته باشند و این معیار خوبی است که به کمک آن میتوان عوامل ربطی انسجامی را از همتاهای ساختاری و دستوری شان تفکیک کرد. برای مثال در جملهی «مرغهای دریایی میترسیدند و پرواز میکردند» (دکتروف، 1361، ص12)، اگر (و) را که دستوی است حذف کنیم، جمله به این صورت در خواهد آمد: «مرغهای دریایی میترسیدند، پرواز میکردند». و اگر در میان دو جمله، جملههای دیگری وارد کنیم آنگاه جملهی «پرواز میکردند» کاملاً بیمعنا خواهد شد، مثلاً «مرغهای دریایی میترسیدند، او قصد ترساندن آنها رانداشت، فقط برایشان غذا میریخت، پرواز میکردند.» اما در جملهای که (و) در آن غیرساختاری باشد علاوهبراینکه میتوان آن را حذف کرد، حتی اگر فاصلهای نیز بین آن دو جمله باشد در هر حال جملهی دوم معنای خود را حفظ خواهد کرد. مثلاً «پیش از سپیدهدمِ روزِ اولِ سفر از مرز گذشتند و وارد مونت وِرنون نیویورک شدند، و در آنجا فهمیدند که سرویس بعدی بعد از آفتاب شروع بهکار میکند.» (دکتروف، 1361، ص85). در اینجا، حذف (و) لطمهای به متن نمیزند. و نیز اگر چندین جمله نیز در میان متن وارد شود باز معنای جملهی دوم و ارتباط آن حفظ خواهد شد: «پیش از سپیده دم روز اول از مرز گذشتند و وارد مونت ورنون نیویورک شدند، تاته بیمار بود، دختر کوچولو دیگر توان حرکت نداشت، هوا سرد بود، آنجا فهمیدند که سرویس بعدی بعد از آفتاب شروع به کار میکند.»
هنگامی که از عوامل ربطی صحبت میکنیم منظور ما ابزارهای متعددی هستند مانند قیدها، حرفهای ربط، حرفهای اضافه، عبارتهای دارای حرف اضافه، و... که هیچکدام در نقش دستوریِ خود ظاهر نمیشود بلکه جملههای متن یا گفتمان را بهلحاظ معنایی نسبت به هم منسجم میکند. به دو نمونهی زیر توجه کنید:
«... این چشمها و گوشها و دستها پیر میشوند، اماشاید خاطرهی تو در ذهن آنها بماند و گاهگُداری برای بچهها و نوههایشان بازگو کنند و...» (دانشور، 1372، ص72).
در این مثال، «اما» که در دستور حرف ربط است، در اینجا بهوسیلهی معنای خود، که وارونساز (adversative)، است ارتباطِ دو جمله را میسر میکند.
«... هستی پرسید: امشب کاری ندارید؟
- نه
- پس بیایید پیش ما.» (دانشور، 1372، ص73)
در این مثال نیز «پس» که در دستور حرف ربط محسوب میشود، با وجود فاصله بین دو جمله، از طریق معنای خود که سببی (causal) است ایجاد انسجام میکند.
هلیدی و حسن عوامل ربطی را به چهار گروه تقسیم میکنند:
1. افزایشی(additive)
2. وارونساز (adversative)
3. سببی (causal)
4. زمانی(temporal)
ابزارهای عوامل ربطی در فارسی
ابزارهای ربطی، بهعنوان عامل انسجام، در متن و گفتمان فارسی به این قرارند:
1. حرفهای ربطِ ساده و مرکب مانند: اگر، اما، آنجاکه، آنگاه،...
2. حرفهای اضافهی ساده و مرکب مانند: الا، بدون، چون، ازبرای، بهغیراز، بهوسیلهی،...
3. قیدهای ساده مانند: بعد، سپس، وانگهی،...
4. قیدهای مرکب شامل: عبارتهای حرفاضافهدار بدون کلمههای اشاریِ «این» و «آن» مانند: درحقیقت، درضمن، درهرحال،...؛ عبارتهای حرفاضافهدار با کلمههای اشاریِ «این» و «آن» مانند: بااینهمه، بههمیندلیل، درچنینصورتی،...؛ قیدهای مرکب بههمراه عناصر اشاریِ «این» و «آن» مانند: آنوقت، آنگاه، قبل از آن،...؛ قیدهای مرکب دیگر مانند بار اول، آخرسر، بازهم،...؛ قیدهای تنویندار مانند: بعداً، قبلاً اولاً،...
5. جملهوارهی فعلی بههمراه عناصر اشاری «این» و «آن» و حرف ربط «که» مانند: چیزی نگذشت که، این است که: این شد که: به این خاطر بود که،...
6. ابزار ربطی ممکن است شامل دو گروه از این مواردی که نام بردیم باشد، مانند: اما با وجود این، ولی با این همه،...؛ و یا ممکن است بههمراه یک اسم بیاید، مانند: در نتیجهی این کار؛ یک فعل نیز ممکن است وارد این مجموعه بشود، مانند: در نتیجهی این کار است که. و در این صورت نیز این عبارتها بهصورت عوامل ربطی عمل خواهند کرد.
درکتاب (discourse markers) اثر دبورا شیفرین (Deborah Schiffrin)، Oh[2] بهعنوان نقشنمای هدایتِ اطلاعات (Marker of Information Management) معرفی و برای آن چندین مورد برشمرده شدهاست:
1. ohبهتنهایی و بدون حمایت نحویِ یک جمله، احساس شدید تعجب، ترس، درد، یا... را بیان میکند. (شیفرین، 1987، ص73).
Vladimir: Wait for Godot
Estragon: Ah! (Beckett, 1954, p.41)
ولادیمیر: به انتظار خودوایم
استراگون: اه! (بکت، 1350، ص83)
2. oh برای ترمیم گفتوگو: گاه گوینده مطلبی را بیان میکند، ولی بعد متوجه میشود که اشتباه کرده است، در این زمان شروع ترمیم گفتوگو با Oh خواهد بود. (شیفرین، 1987، ص75)
Vladimir: oh pardon! I could sworn it was a carrot. (Beckett, 1954, p.14)
ولادیمیر: اوه معذرت! حتم داشتم که زردکه. (بکت، 1350، ص27)
در این مثال ترمیمکننده، خودِ گوینده است. ولی این امکان نیز وجود دارد که شنونده، مطلب گفته شده توسط گوینده را ترمیم کند.
Vladimir: Ah no, there you're mistaken. (Beckett, 1954, p. 10)
ولادیمیر: آه نه، اشتباه میکنی. (بکت، 1350، ص20)
1. Oh در پرسش، پاسخ، تصدیق.
Oh در پرسش:
Pozzo: Ah couldn't you say so before? (Beckett, 1954, p.21)
پوتزو: آه! چرا زودتر نگفتی؟ (بکت، 1350، ص41)
Oh در پرسشی که ناگهان به ذهن میرسد:
Vladimir: Ah, you have a brother? (Beckett, 1954, p.33)
ولادیمیر: اوه، تو برادر داری؟ (بکت، 1350، ص67)
Oh در پاسخ:
Vladimir: oh it's not the worst, I know. (Beckett, 1954, p.41)
ولادیمیر: آه آره، میدانم بدتر از این هم هست. (بکت، 1355، ص74)
2. Oh در بیان دریافت اطلاعات.
"oh, I know!" exclaimed Alice, who had not attended to this last remark. "it's vegetable. It doesn't look like one, but it is". (Carroll, 1929, p. 76)
آلیس که به این آخرین تذکر، توجه نکرده بود از شوق فریادی کشید که:
آهان، من میدانم! این روئیدنی است. این طور به نظر نمیرسد اما یکی از روئیدنیهاست. (کارول، 1350، صص 131-132)
تقسیمبندی بالا مهمترین موارد وقوع Oh را شامل میشود که در کتاب خانم شیفرین مطرح شده است. مورد دیگری نیز وجود دارد که در کتاب به آن اشاره نشده و این مورد Oh در تقاضاست. تقاضا میتواند بهصورت خواهش و یا دستور باشد.
3. Oh در تقاضا.
"oh, don't bother me". Sais the Duchess, "I never could abide figures!" (Carroll, 1929, p.52)
دوشس گفت: «اوه، دردسرم نده، من نمیتوانم اعداد وارقام را به خاطر بسپارم.» (کارول، 1371، ص75)
Vladimir: oh Pardon! (Beckett, 1954,p.48)
ولادیمیر: اوه، ببخشید. (بکت، 1350، ص99)
با توجه به گفتگوهای روزمره و نیز مراجعه به متون ادبی فارسی متوجه میشویم که تعداد موارد وقوع (اوه) در فارسی همچون معادل دستوریاش (oh) در انگلیسی نیست و بههمیندلیل حضور یا عدم حضور آن میتواند نمایانگر تمایزی فرهنگی باشد که در گفتمان و متون منعکس میشود.
در بررسی 21 نمایشنامه و فیلمنامهی ایرانی (در مجموع 2078 صفحه)، که فهرست آن را در کتابنامه خواهیم داشت، تعداد 50 مورد آه (اوه) طبق جدول زیر ثبت شده است.
جدول 1.
نوع |
صوت |
ترمیم گفتگو |
در پرسش |
در پاسخ |
در تصدیق |
در تقاضا |
تعداد |
34 |
1 |
3 |
5 |
6 |
1 |
همانگونه که در جدول ملاحظه میشود، در اکثر موارد، وقوع (اوه) بهعنوان صوت بوده است. برای توجیه حضور (اوه) در این متون میتوان دلایلی آورد و نشان داد که در بسیاری مواقع ظهور آن در متن کاملاً هدفدار و سبکی بوده است. مثلاً سبک گفتاریِ قدیمیِ فیلمنامهی روز واقعه که در آن 6 مورد آه (4 مورد صوت، 1مورد در پاسخ، 1 مورد در تقاضا) ثبت شدهاست، علت حضور (آه) در متن است و تنها اوه موجود در نمایشنامهی دیکته و زاویه از دهان شاگرد اولی است که با مراجعه به متن متوجه میشویم که گرایش به فرنگیمآبی دارد:
معلم اول: (خطاب به شاگرد اول) شما قربان، از زندگی خودتان راضی هستید؟
شاگرد اول: اوه، خیلی. (گوهر مراد، 1358، ص37)
اکنون به بررسی Oh های موجود در داستان (Alice in wonderland) و معادلهای ترجمهایِ آن میپردازیم.
در اینجا دو ترجمه مورد مقایسه قرار میگیرند. ترجمهی نخست کار آقای دکتر حسن هنرمندی و ترجمهی دوم کار آقای سیداحمد پناهی خراسانی است. با توجه به این نکته که نمیتوان بر روی هیچ ترجمهای، بهگونهای روشن و کامل قضاوت خوب و بد کرد، فقط به ذکرِ نکتههایی چند اکتفا میکنم تا دلایل خود را برای انتخاب ترجمهی نخست بهعنوان ترجمهای مقبولتر (ولی نه خالی از اشکال) ارائه داده باشم و سپس به مقایسهی آنها در ترجمهی Oh بپردازم:
در ترجمهی دوم شاهد اشتباهات فراوانی در فهم متن اصلی، عدم رعایت سبک نویسنده و حذف بخشهایی از کتاب هستیم. بهعنوان نمونه این سه جمله در کار آقای خراسانی ترجمه نشدهاند:
1. They don't reach half high enough yet-oh!They'll do well enough,…(p.31)
2. Bill! Catch hold of this rope-will the roof bear! Mind that loose slate-oh, it's coming down! Heads below! (p.31)
3. oh! So Bill's got to come down the chimney,has he? (p.31)
بهعلاوه در ترجمهی این جمله:
Oh, my ears and whiskers, how late it's getting! (p.6)
مترجم بهجای اینکه نگرانیِ خرگوش از دیررسیدن را نشان دهد، جمله را اینگونه ترجمه میکند: «آه، این گوشها و موهای سبیل من، چقدر دیر بلند میشوند!» (ص14) و از همه جالبتر اینکه در جایجای این ترجمه شاهد توضیح اضافه در ترجمه هستیم، برای نمونه:
"oh, I beg your pardon!" cried Alice hastily, afraid that she had hurt the poor animal's feelings. "I quite forgot you didn't like cats". (p.15)
آلیس با نگرانی و پشیمان از آنچه گفته بود شروع به معذرتخواهی کرد و گفت: «خیلی متأسفم نمیبایست این حرف را میزدم. مثل اینکه تو را ترساندم. فراموش کرده بودم شما موشها از گربهها میترسید
[از اینجا بهبعد، مترجم توضیحی را به متن می افزاید، با تصور اینکه وجود آن برای روشنشدن مطلب نزد خواننده لازم است، که البته در متن اصلی وجود ندارد.]
آلیس بدون آنکه به معنای حرفش توجه کند از موش پرسیده بود: «گربهی من کجاست؟» و با این گفته احساسات حیوان بیچاره را برآشفته و آن را ترسانده بود. (صص 29-30)
بنابراین به دلایلی که در بالا ذکر شد، ترجمهی حسن هنرمندی را که در آن از اینگونه لغزشها بهندرت یافت میشود، بهعنوان ترجمهی بهتر، بهعنوان معیار برای چگونگی ترجمهی Oh انتخاب میکنیم.
متن انگلیسی اثر لوئیس کارول 103 صفحه است و در آن 50 مورد oh یا Ah وجود دارد. ترتیب معادلهای ترجمهای این نقشنما را در فارسی در جدول زیر میبینیم:
جدول 2(1).
مترجم |
آه، اوه |
حذف |
معادلهای فارسیِ جایگزینشده[3] |
موردِ ازقلمافتاده |
حسن هنرمندی |
20 |
14 |
وای(8)- آهان(3)-اوهو(1)- اُه(1)- آها(1)- افسوس(1)- عجب(1) |
|
سید احمد پناهی خراسانی |
37 |
9 |
ها(1) |
3 |
برای یافتن معادلهای بیشتر جدولی مشابه بالا برای دو ترجمه از اثر ساموئل بکت (Waiting for Godot) ترسیم میکنیم. متن اصلی حدود 60 صفحه است و 43 مورد oh یاAh در آن وجود دارد و ترجمهها کار آقایان نجف دریابندری و سیروس طاهباز است.
جدول 3.
مترجم |
آه، اوه |
حذف |
معادلهای فارسیِ جایگزینشده |
مورد ازقلمافتاده |
نجف دریابندری |
6 |
12 |
ها(15)- آهان(2)- ای(2)- چیز است(1)- آخی(1)- بله(1)- وای(1)- راستی(1)- اَه(1) |
|
سیروس طاهباز |
17 |
8 |
اَه(12)- آهان(4)- اوا(1)- وای(1) |
|
در نهایت با توجه به جدولهای 2 و 3 و اینکه گویای این مطلباند که در ترجمه میتوان Oh را حذف کرد و یا بهجای آن معادل گذاشت (همانگونه که در ترجمهی بهتر، بیشتر معادلگذاری یا حذف صورت گرفتهاست.) و تأیید این نکته بهوسیلهی نمونههای موجود آه (اوه) در نمایشنامهها و فیلمنامههای ایرانی، که در گفتوگوی معمول فارسی بهندرت از این نقشنما استفاده میشود (50 مورد در 2078 صفحه)، و اگر هم استفاده شود در اکثر موارد با توجه به جدول شماره 1 نزدیک به 70 درصد صوت است، نتیجه میگیریم که هنگام ترجمه به فارسی، ترجمة Oh هایی که دستوری هستند و بیانکنندهی حالت روحی، عموماً امکانپذیر و مناسب است، و در موارد دیگر وقوع Oh با توجه به سبک و روحیات شخص گوینده و این واقعیت که در گفتوگوی فارسی کمتر از این نقشنما استفاده میکنیم، بهتر است تا حد ممکن آن را حذف و یا با معادلی مناسب جایگزین کرد.
منابع
ابراهیمی، نادر (بیتا). یک قصهی معمولی و قدیمی در باب جنایت. بیجا: بینا.
انوری، حسن و حسن احمدی گیوی (1373). دستور زبان فارسی. ج1و2. تهران: فاطمی.
بکت، ساموئل (1355). در انتظار گودو. ترجمهی نجف دریابندری. تهران: خوارزمی.
___________ (1350). در انتظار خودو. ترجمهی سیروس طاهباز. تهران: بینا.
بیضایی، بهرام (1356). آهو، سلندر، طلحک، و دیگران. تهران: نگاه.
___________ (1357). گمشدگان. تهران: پیام.
___________ (1357). هشتمین سفر سندباد. تهران: روزبهان.
___________ (1357). راه توفانی فرمان پسر فرمان از میان تاریکی. تهران: نیلوفر.
___________ (1358). دیوان بلخ. تهران: نگاه.
___________ (1358). چهارصندوق. تهران: روزبهان.
___________ (1359). شب سمور. تهران: عکس معاصر.
___________ (1361). حقایق دربارهی لیلا دختر ادریس. تهران: تیراژه.
___________ (1363). روز واقعه. تهران: ابتکار.
___________ (1363). پروندهی قدیمی پیرآباد. تهران: ابتکار.
___________ (1363). زمین. تهران: ابتکار.
__________، (1363). آینههای روبرو. تهران: دماوند.
جعفری، حسین (1372). نماز، مجموعهی نمایشنامه. تهران: حوزهی هنری.
دانشور، سیمین (1356). سووشون. تهران: خوارزمی.
____________ (1365). شهری چون بهشت. تهران: خوارزمی.
____________ (1372). جزیرهی سرگردانی. تهران: خوارزمی.
دکتروف، ای. ال. (1372). رگتایم. ترجمهی نجف دریابندری. تهران: خوارزمی.
دولت آبادی، محمود (1361). ققنوس. تهران: نشر نو.
رادی، اکبر (1357). مرگ در پاییز. تهران: زمان.
_________ (1361). پلکان. تهران: زمان.
فالک، جولیا. اس. (1371). زبانشناسی و زبان. ترجمهی خسرو غلامعلیزاده. مشهد: آستان قدس.
فخامزاده، پروانه (1375). نقشنماهای کلامی در فارسی و انگلیسی. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. پایاننامهی کارشناسی ارشد.
فریدزاده، عبدالرضا، و علاءالدین رحیمی و محمدهادی نامور. (1371). مجموعهی نمایشنامه. تهران: حوزهی هنری.
کارول، لوئیس (1350). آلیس در سرزمین عجایب. ترجمهی حسن هنرمندی. چ2 با تجدید نظر. تهران: کتابفروشی زوار، شاه آباد.
____________ (1371). آلیس در سرزمین عجایب. ترجمهی سیداحمد پناهی خراسانی، مشهد: باربد.
گلشیری، هوشنگ (1356). شازده احتجاب. تهران: زمان.
گوهر مراد (بیتا). بهترین بابای دنیا. تهران: نیل.
________ (1346). آی بیکلاه، آی باکلاه. تهران: نیل.
________ (1358). دیکته و زاویه. تهران: آگاه.
لطفی پور ساعدی، کاظم (1371). درآمدی به سخنکاوی. مجلهی زبانشناسی (9)، ش1، صص 9-39.
ناتل خانلری، پرویز (1363). دستور زبان فارسی. چ5 با تجدید نظر، تهران: توس.
Beckett, Samuel (1954). Waiting for Godot. Grove Press.
Brown, G. and George Yule (1983). Discourse analysis. Cambridge University Press.
Carroll, Lewis (1929). Alice in wonderland. Dent: London and Melbourne. Everyman's library.
Crystal, David (1989). The Cambridge encyclopedia of language. Cambridge University Press.
____________ (1993). A dictionary of linguistics and phonetics. Blackwell.
Doctorow, E.L. (1976). Ragtime. Bantam Books.
Falk, Julia. S. (1978). Linguistics and language. John Wiley & Sons.
Halliday, M.A.K. and Ruqaiya Hasan (1976). Cohesion in English. Longman.
Schiffrin, Deborah (1987). Discourse markers. Cambridge University Press.
1. واژهی «گفتمان» معادل واژهی (discourse) بهکار رفته است.
[2]. در این متن oh و ah معادل انگاشته شدهاند.
1. این معادلها صرفاً در برابر نقشنمای (oh) آورده نمیشوند، بعضی از آنها بهعنوان معادل ترجمهای، برای نقشنماهای دیگر و یا حروف دیگر نیز بهکار میروند مثلاً (هان)، (آها) و (آهان) را میتوان معادل (well)، (why) ، و... نیز قرار داد.