واژۀ بالگرد، معادل واژۀ بیگانۀ هلیکوپتر (helicopter)، در سال 1377، در فرهنگستان زبان و ادب فارسی به تصویب رسید.
در سالهای 400 ق. م. کودکانِ چینی با اسبابِ پرندهای با بالهای چرخان، از جنس بامبو، بازی میکردند. قرنها بعد در سال 1480 ، لئوناردو داوینچی طرحی کشید برای ماشینی پرنده و عمودپرواز، که میتوان آنرا پیچِ پرنده نامید. از قرن هجدهم بهبعد تلاشهای زیادی برای ساختِ انواع عمودپرواز صورت گرفت، ازجمله گوستاو دو پونتون دامکور[1] و ادیسون، نمونههایی ساختند که هرگز پرواز نکردند. بالاخره در قرن بیستم، شکلِ ابتداییِ مدلِ کنونیِ این وسیله ساخته شد و پرواز کرد. این وسیله، تواناییِ نشستوبرخاستِ عمودی و حرکتِ روبهجلو را داشت، بدونِ اینکه نیاز به باند داشته باشد.
گوستاو دوپونتون دامکور، در قرن نوزدهم، واژۀ هلیکوپتر[2] را برای مدلهای این وسیله ساخت. helicopter تشکیل شده است از واژههای یونانیِ helix\heli بهمعنای چرخان و pteron بهمعنای بال.
در ایران در دهۀ 70 ، واژۀ تاجیکیِ چرخبال در نشریات بهکار رفت و فرهنگستان نیز ابتدا برای هماهنگی و همدلی با کشور فارسیزبان تاجیکستان، این معادل را پیشنهاد کرد. ولی این واژه در زبان فارسی مشکلاتی داشت، ازجمله:
واژۀ چرخبال (čarxbāl)، واژهای ناخوشآواست و در آن سه همخوانِ r و x و b در مجاورتِ هم قرار گرفتهاند، که زبان فارسی، با گذشتِ زمان، تمایل به حذفِ یکی از این همخوانها دارد. درنتیجه در آینده، احتمالاً و با حذفِ یکی از این همخوانها، واژۀ چرخبال تبدیل به: چربال: čarbāl و یا: چخبال čaxbāl میشد و شفافیتِ معناییِ خود را ازدست میداد.
نکتۀ دیگر این است که لفظ چرخ در چرخبال بهمعنای چرخنده آمده است، یعنی چرخندهبال. و چرخ تاکنون به این معنا در چنین ترکیباتی بهکار نرفته است و مخاطب، چرخبال را بالِ چرخی یا چرخمانند تصور میکند و معنای موردنظر حاصل نمیشود.
پس باید معادلِ دیگری برای هلیکوپتر گزیده میشد.
درمیانِ واژههای نیروی هوایی ارتش، در پیشاز انقلاب، به واژۀ بالگردان برمیخوریم. درمیانِ اصطلاحهای آن زمان،ماشینهای پرندۀ ارتش به دو دسته تقسیم میشدند: پرندههای بالثابت، و پرندههای بالگردان.
درنتیجه، واژۀ بالگرد، که صفتِ فاعلی مرخمِ گردندهبال یا بالِ گردنده (پرندۀ بالگردنده) است، در گروه واژهگزینی، در فرهنگستان سوم بهعنوانِ معادلِ هلیکوپتر انتخاب شد.
با استناد به مدخل bāl در فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، واژۀ بال با واژۀ فارسیِ بازو مرتبط است[3]. و در برهان قاطع[4]، معنای بال چنین آمده است: در انسان و حیواناتِ چرنده، از شانه تا آرنج که مرفق باشد. بهعلاوه در مازندرانی کنونی و گیلکی و قزوینی همچنین در سمنانی و شهمیرزادی، واژۀ بال بهمعنای جزئی از بدن انسان است که از کتف تا سر ناخنها باشد[5].
بازو نیز طبق تعریف دهخدا قسمتی از دست است که از دوش تا آرنج را شامل است. بهعلاوه، بازوی اهرم، عمودی است که معمولاً برای جابهجاکردنِ اشیای سنگین بهکار میرود. و نیز در فرهنگ سخن در زیر مدخل بازو آمده است: دستۀ بعضی از ابزارها یا وسایلِ برداشتنِ چیزی از زمین؛ هر قطعۀ میلهایشکلی که بهکمکِ آن چیزی را بالاوپایین ببرند؛ یاریکننده، یاور؛ عامل اجرای کار؛ توانایی، قدرت.
پس میتوان بازو را ابزار یا نیروی محرکهای دانست که قدرتِ جابهجاکردنِ چیزها را دارد و درنتیجه بال هم که معادل بازوست، دارای همین معنا خواهد بود.
در کتابِ بررسی ریشهشناختی فعلهای زبان پهلوی[6]، زیر مدخل gaštan از ریشههای سنسکریت، اوستایی و فارسی میانه و ... معانی بسیاری برای این واژه ثبت شده است. ازجمله: چرخ زدن، دور زدن، گشتن، چرخیدن، گردیدن، پیچیدن، حرکتکردن و ... . دهخدا معادلِ دَوَران پیدا کردن و چرخیدن را برای آن گذاشته است. و در فرهنگ بزرگ سخن نیز درمیانِ 19 معنای ثبتشده برای مصدر گردیدن، به معانی زیر برمیخوریم:
2. در مسیر منحنی یا مدور حرکت کردن، دور زدن. 3. به دورِ خود چرخ زدن. 19. درپیچیدن، خلجانداشتن: [پریدن].
با توجه به معانیِ عنوانشده برای بال و نیز گشتن و گردیدن، معنای بالگرد را میتوان بهراحتی دریافت. و فرهنگستان آن را بهجای چرخبال در برابر هلیکوپتر، که فارسیزبانان با تلفظِ آن نیز مشکل دارند، پذیرفت و واژههای دیگری نیز با استفاده از آن ساخته شد، برای نمونه:
بالگرد مرکب: compound helicopter: بالگردی که دارای وسیلۀ رانش، معمولاً فن توربینی و جتِ توربینی و چرخانۀ بالابرنده است.
بالگرد همگام: syncropter: بالگرد دوچرخهای که ملخهای آن درجهتِ مخالفِ هم میچرخند.
بالگرد دوپشته: tandem rotor helicopter: بالگردِ دوچرخانهای که یک چرخانۀ آن در جلو و دیگری در عقب قرار دارد.
گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
پروانه فخامزاده
مهرماه 1391
در مجلۀ انشا و نویسندگی چاپ شده.