ارگتیو در شاهنامهی فردوسی
لغتشناسی و دستور زبانهای شرق، انتشارات مؤسسهی شرقشناسی آکادمی علوم شوروی 1975
نوشتهی ن. بابانظروف
برگردان از روسی: پروانه فخامزاده (1371)
دارمستتر[1] و بنونیست[2] نخستین ایرانشناسانی هستند که به وجود ارگتیو[3] در بعضی زبانهای ایرانی پی بردهاند.
وجود وجه وصفی فعل متعدی در عبارتهایی با فاعل (درحالت غیرفاعلی) و مفعول (در حالت فاعلی) در فارسی باستان، تأییدی است برحضور ساخت ارگتیو (فرم مجهول) در نقش مسند در این زبان.
گایگر[4] در سال 1893 به بررسی ساخت گذشتهی مجهول در زبانهای ایرانی پرداخت و استفادهی گستردهی ساخت مجهول را در فارسی باستان خاطرنشان کرد. مانند: ima tya mana cartam"" بهمعنای "آنچه که کردهی من است". او همچنین به وجود این ساخت در فارسی میانه و نیز حفظ آن در فارسی نو اشاره کرد. متخصصان معتقدند که این ساخت بعدها، اگرچه فرم مجهول اسم حفظ شده، ولی در معنای معلوم بهکار رفته است. پس ارگتیو یعنی اسم فاعل در فرم غیر فاعلی از فعل متعدی.
گایگر کاربرد گستردهی این ساخت را در سانسکریت نشان داد و آن را جزو ویژگیهای زبانهای هندی نو (هندی، سندی[5]، کشمیری،...) دانست.
بیشتر زبانهای ایرانی، ازجمله پشتو، بلوچی، کردی، تالشی، یغنابی[6]، مونجانی[7]، و زبانهای دیگر، ساخت ارگتیو را حفظ کردهاند.
میلر[8]، برتلس[9]، پیریکو[10]، پسیکوف[11]، و کلیموف[12] نیز در کارهای خود مسائلی را در زمینهی ساخت ارگتیو مطرح کردهاند.
در این مقاله ساخت ارگتیو در شعرهای شاهنامهی فردوسی بررسی میشود. در این شعرها 30 مورد از این ساخت یافت شدهاند که در آنها مبتدا همراه با خبر (فعل متعدی) اغلب در حالت فاعلی بوده است.
ارگتیو در شاهنامه با ضمیرهای پیوسته (صرفی) مشخص میشود؛ این ضمیرها در موارد دیگر ظهورشان در شاهنامه، یا با اسم یکی شدهاند و تعلق را رساندهاند یا به فعل پیوستهاند و به عملی مستقیم یا غیرمستقیم اشاره کردهاند.
نمونههایی از سه نوع کاربرد این ضمیرها در شعرهای شاهنامه
1. بزد بر سرش تازیانه دویست؛
2. گرفتش سپهدار چین درکنار؛
3. نبودش بس اندیشة بدگمان؛
4. چو بی رنج دشمن به چنگ آیدت.
30 مورد نمونهی ارگتیو ثبتشده از شاهنامهی فردوسی
1. |
همی رفت چون باد فرمانروا |
|
یکی کوه دیدش سر اندر هوا |
2. |
بیامد همان گاه نزد پدر |
|
چو دیدش پدر را برآورد سر |
3. |
پرستندگان را پسندید شاه |
|
بدان سان که از دور دیدش سه ماه |
4. |
نگه کرد هوشنگ باهوش سنگ |
|
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ |
5. |
چو آمد شب و روز شد در نهان |
|
سیاهی گرفتش سراسر جهان |
6. |
ز گر اندر آمد به سانِ نهنگ |
|
گرفتش کمر بند او را به چنگ |
7. |
پشیمان شدش زان که جا گفته بود |
|
به بیهودگان مغزش آشفته بود |
8. |
پیاده شدش گیو و گردان به هم |
|
هر آنکس که بودند از بیش و کم |
9. |
پذیره شدش دیو را جنگجوی |
|
سپه را چو روی اندر آمد به روی |
10. |
نشستند هر سه بر آن همنشان |
|
که گفتش فریدون به گردنکشان |
11. |
خردمند را گفتش اسفندیار |
|
چه بینی مرا اندر این روی کار |
12. |
نهان گشت و گیتی بر او شد سیاه |
|
سپردش به ضحاک تخت و کلاه |
13. |
به رستم سپردش دل و دین را |
|
جهانجوی گرد پسندیده را |
14. |
فریدون به خورشید بر برد سر |
|
کمر تنگ بستش به کین پدر |
15. |
دگر حمله کردش هزارو دویست |
|
برازاد را گفت لشکر مایست |
16. |
به تشت اندرون ریختش خون گرم |
|
چو نزدیک شد، تشت بنهاد نرم |
17. |
سکندر بدانست کآن مرد کیست |
|
بجستش که درمان آن کار چیست |
18. |
بکشتش به طوس اندرون اژدها |
|
که از چنگ او کس نیابد رها |
19. |
ترا آفرین از فریدونِ گرد |
|
بزرگ آن کسی کش نداردش خورد |
20. |
سپه دیده بان کردش و پیشروی |
|
کشیدش درفش و بشد پیش گوی |
21. |
برفتند شایسته مردان کار |
|
ببستند شان بر میان ها کنار |
22. |
دو جنگی بر آن سان برآویختند |
|
که گفتی به هم شان برآمیختند |
23. |
دو خونی بر آن سان برآویختند |
|
که گفتی به هم شان برآمیختند |
24. |
بر آموبدش نام شاپور کرد |
|
بر آن شادمانی یکی سور کرد |
25. |
سپیجاب و سغدش به گودرز داد |
|
بسی پند و منشور آن مرز داد |
26. |
کز این پس نیابی زشاهت نشان |
|
نه از نام داران و گردن کشان |
27. |
به روز شکارش حیون خواستی |
|
که پشتش به دیبا بیاراستی |
28. |
مگر من زغارات و خون ریختن |
|
به یک سوگراییم ز آویختن |
29. |
بیاموختش بزم و رزم و خرد |
|
همو خواست کش روز رامش برد |
30. |
بدان داستان گفتم آن کم شنود |
|
کنون رزم رستم بیاید سرود |
ساخت ارگتیو در شاهنامه
در فعلهای دیدن، گرفتن، شدن، گفتن، سپردن، بستن، کردن، ریختن، جستن، کشتن، داشتن، کشیدن (20 مورد)؛
قید: بههمشان (2مورد)؛
اسمهای: موبد، سغد، شاه، روز شکار(4مورد)؛
ادات: مگرمن (یک مورد)؛
حرفهای ربط: کش، آنکم (3مورد) بوده است.
با توجه به فعلهای لازم و متعدی در نقش مسند، میتوان 30 مورد ارگتیو را مشخص کرد:
1. فعلهای متعدی در جملههای: 1، 2، 3، 4، 5، 6، 14، 15، 16، 17، 18، 19، 20، 21، 22، 23، 24، 26، 27، و 30؛
2. فعلهای لازم در جملههای: 7، 8، 9، 28، 29؛
3. فعلهای خطابی در جملههای: 10، 11، 12، 13، و 25.
درحالت ارگتیو، فعلهای متعدی، اخباری و ارتباطی (دانستن، دیدن، گفتن، و...) مسئول رساندن خبر هستند، و مفعول صریح یا غیرصریح به حرف اضافه، یا (را)ی مفعولی میآید. وجود (را)ی مفعولی باعث میشود که واژهی همراه با ضمیر، نقش فاعلی داشته باشد. (را) در جملههای 2، 6، 9، 11، و 12 دیده میشود. در موارد دیگر مفعول غیرصریح با حرف اضافه آمده است.
ضمیرهای پیوسته در شاهنامه 9400 بار بهکار رفتهاند که (3/0%) از آنها ارگتیو بودهاند.
ضمیرهای پیوسته |
دفعات کاربرد هر ضمیر در شعرهای شاهنامه |
موارد ارگتیو |
اَم |
707 |
2 |
اَت |
1582 |
1 |
اَش |
6307 |
30 |
اِمان |
50 |
1 |
اِتان |
104 |
- |
اِشان |
650 |
2 |
در ادبیات امروز زبانهای فارسی و تاجیکی، ارگتیو غایب است؛ البته در گویش تهرانی نشانههایی از ارگتیو وجود دارند که منحصرند به کلمات هست و نیست[13].
تشخیص معلوم یا مجهولبودنِ نمونههای موجود از پهلوی و فارسی باستان، که ایرانشناسان آن را ارگتیو میدانند، اکنون بسیار مشکل است. البته همهی نمونهها در شاهنامه فقط صورت معلوم دارند و همین امر سبب میشود تا در دستورهای معاصر فارسی توجه زیادی به آن نشود.
همهی متخصصان معتقدند که ارگتیو زیر تأثیر زبان قفقازی بهوجود نیامده است؛ آنها نبود ارگتیو در زبان آسی را، که محصور در میان زبانهای قفقازی به گسترش خود ادامه میدهد، دلیلی بر این ادعا میدانند. ارگتیو در زبانهای قفقازی شکل بایی و مکانی دارد، و بهعلاوه، همچون فارسی، بیش از همه در شکل ملکی رخ میدهد.
[1]. Darmsteter
[2]. Benveniste
[3]. ارگتیو اصطلاحی است که در زبانشناسی نوین و بهویژه در ردهشناسی زبان language typology بهکار میرود و از فعلی یونانی بهمعنای: (سببشدن، بهوقوع رسانیدن، خلقکردن) گرفته شده است. ارگتیو حالتی است دستوری مخصوص فاعل فعل متعدی و معمولاْ در زبانهایی یافت میشود که قدیمیترند و دستنخوردهتر باقی ماندهاند.
[4]. Geiger
[5]. سندی: زبان بخش اعظم بلوچان سند، در مجاورت افغانستان.
[6]. یغنابی: لهجهای است که در درّهی یغناب، بین سلسلهجبال زرافشان و حصار، به آن تکلم میشود.
[7]. مونجانی: از زبانهای رایج در افغانستان.
[8]. Miller
[9]. Bertles
[10]. Pireiko
[11]. Peisikov
[12]. Klimov
[13]. "با کاربرد ضمیر سومشخص مفرد مفعولی(متصل) در نقش فاعلی، در فارسی محاورهای امروز (گویش تهرانی)، فرمهای گفتش، خوردش، دیدش، و... نیز دیده میشوند و در گویش اصفهانی فرمهای رفتندشون، نیستندشون، آمدندشون، و...". (ارگتیو در زبانها و گویشهای ایرانی، ایران کلباسی، مجلهی زبانشناسی، سال پنجم، شمارهی دوم، پاییز و زمستان 1367.)