شعری از ایوان بونین
برگردان از روسی: پروانه فخامزاده
زنان آمازون با آن شادمانی لجامگسیخته و سرکش
سروران این سرزمین بودند
سُرور جمع و شیههی اسبانِ افسار به آب داده
بس طنینانداز بود
سروران این سرزمین؛ زنان آمازون
زیستن اما دمیست
کیست اکنون که نشان قدمهاتان را بر کرانِ بیکنارهی عریان
نشانه کند؟
آیا باد، برهوتِ دریا را درنوردید؟
آه ای زنان آمازون سروران این سرزمین
بادِ جنوب دیریست که هزاهز از کرانه پراکندهست
دیریست که دُردانههای خیزابهای سهمناک
غلطاندهاند و بردهاند ردِ ستوران از مردهریگِ نمناک
ای سروران این سرزمین ای زنان آمازون
تو
از آینهها بیرون میآیی
از ضبطصوت
از لای کتاب
از صفحهی تلویزیون
و از خوابهایم.
به آسمان که نگاه میکنم
از ابرها بیرون میآیی،
پشت چراغ قرمز
از شیشهی جلوی ماشین،
از لنز دوربین
از توی کمدها
از درون چهرهی دیگران.
با تو
وقتی که رودررو میشوم
به آینهها
به خوابها
به آسمان
توی لنزها
به چهرهی دیگران
و به گنجهها میگریزی.
پروانه فخامزاده
1389