پروانه فخام زاده
پروانه فخام زاده

پروانه فخام زاده

باهم‌آیی: collocation

باهم‌آیی (collocation)

نوشته‌ی پروانه فخام‌زاده

1373

 

اندیشه‌های بی‌رنگِ سبز با خشم می‌خوابند[1]

 

جمله‌ی بالا از نظر الگوی ساختمانی همانند جمله‌ی " خرگوش‌های سفید و سیاه با ترس می‌خوابند" است. این دو جمله هردو از واژه‌های متعلق به واژگان زبان فارسی ساخته شده‌اند ولی اگر از گوینده‌ی اهل زبان بخواهیم که درباره‌ی صحت این دو جمله صحبت کند قطعاً جمله‌ی دوم را قابل قبول و جمله‌ی نخست را غیر قابل ‌قبول و بی‌معنا معرفی خواهد کرد. در واقع چنین جمله‌ای نمی‌تواند در جهان بیرون مصداق داشته باشد. چنین تعبیری غیرزبانی و فلسفی است یعنی خارج از قلمرو صوریِ زبان است. برای این نوع بی‌معنابودن، به توجیهی داخلی، یعنی از درون زبان، نیاز داریم.


طرح واژگانی[2]

روابط صوری و داخلی واژگان زبان برای این پدیده توضیحی عرضه می‌کند. درواقع می‌توانیم بگوییم که این جمله علیرغم داشتنِ الگوی دستوریِ عادی و معناداربودنِ واژه‌های آن، فاقد طرح واژگانی درست است.

وقتی که زبان باز می‌کنیم تا جمله‌ای را بیان کنیم، از نظر امکانات داخلیِ هر زبان، کلیه‌ی واژه‌های متعلق به واژگان آن زبان در اختیار ما قرار دارند، تا با هرکدام که خواستیم جمله‌ی خود را آغاز کنیم، ولی وقتی‌که اولین کلمه را انتخاب کردیم، عملاً انتخاب واژه یا واژه‌های بعدی را در روی زنجیره‌ی گفتار محدود می‌کنیم، زیرا درمیان طبقه‌ی نامحدودی که از لحاظ دستوری می‌تواند در این نقطه از زنجیره‌ی گفتار قرار گیرد، عده‌ای با اولین کلمه سازگار و عده‌ای ناسازگارند. بنابراین صِرفِ انتخابِ درست ازمیان طبقات دستوری کافی نیست، بلکه باید سازگاری دو واژه نیز به‌حساب آید. مثلاً از نظر دستور زبان فارسی می‌توانیم طبقه‌ی صفت را به‌دنبال طبقه‌ی اسم قرار دهیم و از این دو ترکیباتی به‌صورت صفت و موصوف بسازیم. این امکانی دستوری است. ولی طرحِ واژگان زبان اجازه نمی‌دهد که تمامی افراد این دو طبقه‌ی نامحدود را با هم ترکیب کنیم.

مثلاً ازمیان کلیه‌ی صفاتی که می‌توانند با واژه‌ی "جیغ" ترکیب شوند، صفتِ "بلند" را انتخاب می‌کنیم و با اضافه‌کردنِ دو عنصر دستوری "– ی" و "از"، ترکیبِ "جیغِ بلندی از" را می‌سازیم. در مرحله‌ی بعد امکان انتخاب محدودتر می‌شود. اولاً طبقه‌ای که در این نقطه باید انتخاب شود، طبقه‌ی اسم است. ثانیاً تمام افرادِ طبقه‌ی اسم نمی‌توانند در این ترکیب وارد شوند. بعضی از افراد این طبقه مانند: (ترس، شعف، درد، ...) می‌توانند در این نقطه از زنجیره‌ی گفتار قرار گیرند و بعضی دیگر مثل: (پتو، میز، سرفه، ...) نمی‌توانند در این نقطه ظاهر شوند.

این نکته درباره‌ی ساختمان گروه‌های دستوری نیز صادق است. مثلاً در ساختمان گروه فعلی، که عناصر آن به‌ترتیبِ زیر پشت سرِ هم می‌آیند:

عنصر سازنده‌ی منفی + افعال ناقص + عنصر غیرفعلی + فعل واژگانی + عنصر سازنده‌ی مجهول + عنصر سازنده‌ی حالت

ترتیب قرارگرفتنِ این عناصر از عنصر غیرفعلی به‌بعد اجباری است، درنتیجه محدودیت در باهم‌آییِ آن‌ها وجود دارد:

عنصر غیرفعلی + فعل واژگانی + عنصر سازنده‌ی مجهول + عنصر سازنده‌ی حالت

البته فقط در صورت غایب‌بودنِ یکی از این عناصر، عناصرِ دیگر با احتسابِ جای خالیِ عنصر در کنار هم می‌آیند.


باهم‌آیی[3]

سازگاریِ افرادِ طبقات با یک‌دیگر در روی زنجیره‌ی کفتار را "باهم‌آیی" می‌گوییم. اصطلاح باهم‌آیی به کلمات یا گروه‌هایی از کلمات اشاره دارد که به‌طور روشن ازلحاظ بافت جمله با هم در ارتباطند. در این‌جا روابط نحویِ واژه‌ها مطرح است. باهم‌آیی را می‌توان به‌عنوان امکان پیوستگیِ یک واژه با سایر واژه‌ها تعریف کرد. معانیِ اغلبِ کلماتِ باهم‌آ غیر از آن است که این کلمات به‌تنهایی دارند.

چنان‌که اشاره شد، در هر نقطه‌ای که انتخاب از طبقه‌ای مطرح می‌شود، تعدادی از افراد آن طبقه می‌توانند در آن نقطه از زنجیره‌ی گفتار ظاهر شوند و بعضی‌ دیگر نمی‌توانند. گروه اول را دسته‌ی مثبت[4] و گروه دوم را دسته‌ی منفی[5] می‌نامیم.

باهم‌آیی مربوط به محور زنجیری است و دسته‌های مثبت و منفی مربوط به محور انتخابی‌اند. انتخاب از دسته‌ی مثبت در هر نقطه از زنجیره‌ی گفتار موجب باهم‌آیی مثبت بین واژه‌ها و منتج به طرح واژگانی هنجاری در جمله می‌شود، و برعکس، انتخاب از دسته‌ی منفی منجر به باهم‌آییِ منفی و طرح واژگانیِ نابه‌هنجار می‌شود. جمله‌ی‌ِ: "اندیشه‌های بی‌رنگ سبز با خشم می‌خوابند"، طرح واژگانی نابه‌هنجار دارد زیرا واژه‌ها در روی محور زنجیری فاقد باهم‌آییِ مثبت‌اند چون انتخاب از دسته‌های منفی صورت گرفته است.


درجه‌ی باهم‌آیی

درجه‌ی باهم‌آیی را می‌توان به‌صورتِ میزانی نمایش داد که در یک طرفِ آن باهم‌آییِ مثبت و در طرف دیگر باهم‌آیی منفی و در وسط موارد مشکوک و نادر و غیرعادی قرار می‌گیرند:

جیغ غلیظی ساخت: باهم‌آییِ منفی

جیغ بلندی سرداد: باهم‌آییِ میانه

جیغ بلندی کشید: باهم‌آییِ مثبت

 

میزان باهم‌آیی را می‌توان به‌صورت کمّی با کمک آمار نشان داد.

طرح‌های واژگانی که باهم‌آیی قوی دارند، متداول می‌شوند و به‌وسیله‌ی اهل زبان فراوان به‌کار می‌روند ضرب‌المثل‌ها، اصطلاحات روزمره و کلیشه‌هایی که در هر زبان رایج می‌شوند، باهم‌آییِ قوی دارند. برعکس، تعبیرات و نوآوری‌های ادبی باهم‌آییِ ضعیف‌تری دارند و به همان نسبت کم‌تر رایج‌اند. البته نباید فرض کرد که باهم‌آییِ ضعیف، از نظر ادبی ارزشمند است. آن‌چه می‌توان تقریباً با قطعیت گفت این است که تعبیرات ادبی عموماً طرح‌های باهم‌آی عادی ندارند و به‌همین‌جهت استعمال آن‌ها نادرتر و قدرت انگیزندگی آن‌ها بیش‌تر و اطلاعی که القاء می‌کنند قوی‌تر است. قبل از پیدایش شعر نو در ایران، اکثر تعبیرات شعر کلاسیک تقریباً به‌صورت کلیشه درآمده بود و شعرا به طُرُق مختلف آن‌ها را به‌کار می‌بردند. ولی اگر درحدِ تکرار الگوهای قدیمی واژگان از زبان استفاده کنیم، ضمن این‌که می‌تواند درست باشد، کم‌کم از ارزش معنایی و بار اطلاعاتی‌شان کاسته می‌شود. اما در مقابل، ارائه‌ی الگوهای جدیدِ قابل قبول می‌تواند بار معنایی زیادی را القاء کند. ولی اکثر تعبیرات شعر نو امروز، فاقد طرح‌های باهم‌آییِ عادی‌اند. نو بودنِ شعر نو نه‌فقط به‌واسطه‌ی گسستن قالب‌های عروضی قدیم است بلکه به‌واسطه‌ی داشتن تعبیرات جدید است.

چند نمونه از باهم‌آهای بدیع از کتاب "از زبان برگ" اثر دکتر شفیعی کدکنی:

بیکران آینه

 بال‌افشانی

رنگ‌بازی‌ها

مرگواره

دیرینه‌استوار

خون‌برگ

شوکران‌آکند

 نزدیکوار

خواب‌آویز

 

محدودیت

باهم‌آیی به محدودیت‌هایی اشاره دارد که در کاربرد واژه‌ها با هم و در کنار هم به‌وجود می‌آیند. به گفته‌ی فرث: "یک واژه را می‌توان به‌کمک واژه‌هایی که با آن می‌آیند شناخت". فرث سه نوع محدودیتِ باهم‌آیی در واژگان را مطرح می‌کند.

  1. برخی باهم‌آها کاملاً بسته به معنای موضوع در کنار هم می‌آیند: مثلاً نمی‌توانیم بگوییم گاو سبز [مگر در شرایط ویژه]، ولی گاو قهوه‌ای، گاو بزرگ، گاو نر می‌توانیم داشته باشیم.
  2. برخی واژه‌هایی که شباهت معنایی دارند، هرکدام در یک محیط قرار می‌گیرند. مثلاً با این وجود که درگذشتن، فوت‌کردن، و مردن هرسه یک معنا دارند، ولی نمی‌توانیم بگوییم: "گل سرخ درگذشت" (مگر در شرایط ویژه).
  3. برخی باهم‌آیی‌ها نیز به‌طور مطلق در گروه‌های خاص صورت می‌بندند. مثلاً فاسد و گندیده هردو تقریباً هم‌معنا هستند، با این وجود می‌توانیم بگوییم شخص فاسد ولی نمی‌توانیم بگوییم شخص گندیده (مگر در تعبیر مجازی). در مورد غذا هردو کاربرد دارند: غذای فاسد، غذای گندیده. ولی برای شیر معمولاً از عبارت شیر ترش‌شده استفاده می‌کنیم ولی نمی‌گوییم غذای ترش‌شده، درحالی‌که ترش‌شده و گندیده هردو مفهومِ ازاستعمال‌خارج‌شدن را می‌رسانند.

 

در مورد امکانات دستوری به محدودیت‌های بی‌شماری برمی‌خوریم. برای نمونه یک نوع محدودیتِ باهم‌آیی در دستور فارسی در این‌جا مطرح می‌شود:

 

مصدرهای بسیط فارسی

با بررسی مشتقاتِ این مصدرها، مشاهده می‌کنیم که در بیشتر موارد از ترکیب بن مضارعِ آن‌ها (در مقام پسوند) با یک اسم یا صفت، صورتی از یک اسم ترکیبی جدید با معنای بسیط به‌دست می‌آید.


برای نمونه از مصدر آراستن:

مشتقات مصدر آراستن:

بن ماضی: آراست، بن مضارع: آرا(ی)، اسم مصدر: آرایش، حاصل مصدر: آراستگی، صفت فاعلی: آراینده، صفت مفعولی: آراسته، صفت لیاقت: آراستنی، صفت شغلی: آرایشگر، اسم مکان: آرایشگاه

با افزودن بن مضارع (آرا(ی)) به دنبال یک اسم، و به‌عنوان پسوند، اسمِ مرکبی با معنای جدید به‌دست می‌آید:

انجمن‌آرا، جهان‌آرا، عالم‌آرا، چمن‌آرا، صف‌آرا


درجه‌ی باهم‌آییِ دو عنصرِ اسم ترکیبی را نیز می‌توان تعیین کرد:

برای نمونه ترکیباتِ *مدادآرا  و  *قندان‌آرا جزو اسامی ترکیبی ناممکن‌اند و باهم‌آییِ منفی دارند، و انجمن‌آرا و جهان‌آرا جزو اسامی ترکیبی ممکن‌اند و باهم‌آیی مثبت دارند.

 

با بررسی محدودیت‌های باهم‌آیی می‌توان به برخی از محدودیت‌ها و نیز امکانات واژه‌سازی دست یافت، می‌توان به تعبیرات ادبی بدیع با معانی جدید دست یافت و در کنار آن تعبیرات ضعیف را شناسایی کرد و در بررسی و نقد متون از آن بهره جست.

 



[1]. Colourless green ideas sleep furiously. (N. Chomsky)

[2]. Lexical pattern

[3]. collocation

[4]. Positive set

[5]. Negative set

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد